برای دل خودم وقتی که تنهام |
|
امروز بهترین روزه زندگی منه امروز روزیه که یه فرشته از اسمون به زمین اومده امروز روزه میلاد بهترین و زیبا ترین مادر دنیاسیت امروز مامانم متولد شده امروز دنیا بهش تبریک گفته امروز چشمای مثله ماهشو باز کرده دوست درم مامانم آسمــانــی پـــر از ستــاره ، دشـتی پــر از گــل، تقــدیـم بــه آنـی کـه بهشــت زیـــر پــایــش جـا دارد بــه مــادرم ... که مهــرش تــا ابــد در دلــم جــای دارد زیبـــاتـریـن واژه بـــر لبــان آدمـی واژه مـــادر اسـت زیبــاتــریــن خطــاب مـــادر جــان اســت مـــادر واژه ایــسـت سرشــار از امیـــد و عشــق واژه ای شیـــریــن و مهــربــان کــه از ژرفـــای جـــان بــر مــی آید تـــــولــدت مبــارک مــامــان جــونــم
مادر عزیزم تولدت مبارک کاش توان این را داشتم دنیارا به پایت می ریختم بهترینم همه کسم تولدت مبارک برات اگه تمامی گل های دنیا را بیارم باز کمست پس باز هم می گویم مبارک از طرفه ثنا دختر زیبا و مهربانت
![]() تیغ روزگار...
شاهرگ کلامم رو چنان برید
که سکوتم بند نمی اید خدا ی تو این دنیای به بزرگی تنها یی من بی دلیل بزرگ ترین درده خدایا می نویسم اما می دانم کسی نیست بخواند و .....دلش به حال من بسوزد خدایا چرا من تنهام خدا دلیلشو به منم بگو تا بی تابی نکنم خدا تنهایی بد دردیه می دونم تو هم تنهایی ولی تمامی ادما به فکرتن ولی من چی حتی یک نفر هم نیست به یادم باشد فقط دردهایم را خاننده های مطالب وبم می فهمند و شاید برخی بخنند خاستم بگویم چرا از این دنیا فقط یک وب ماله من چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دیگه بریدم خدا را چه دیدی شاید یک روزی تنهایی مد شد ما هم مدلش شدیم سکوتم تنهایم نگذار تو تنها یاورمی تو تنها دوستمی تو تنها کسمی تو تنها حرفمی تو تنها بهنه ی منی برای زندگی تو دلیلم برای ادامه دادنی شاید تمامی حرف هایم از سر بی کسی و شاید از سر..........نمی دانم فقط می نویسم نوشتن الامم می دهد و این حرف ها می دانم که برایتان خنده دار است ولی این ها برای من زخم هایی است که مرحمش پیدا شدنی نیست امروز حالم خوب نیست و تنها کسی که به دادم رسیده این وبلاگ و دلنوشته هایم است دلنوشته هایی که قلبم با جوهر تنهایی نوشته است نه این که کسی را نداشته باشم نه خیلی ادم ها دوروبرم هستند اما هیچ کدام نمی دانند چه می گویم حرف هایم را درک نمی کنند وای خدای من چرا دارم این ها را می نویسم در حالی که حتی یک نفر هم نیست بخواند و بگوید دردت چیست خلاسه ببخشید
مـی آیــم دردهـایـم را روی ایــن صفحه ی مجـازی مینـویســم ایــن روزهــا دلــم اصــرار دارد ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﺍﺻـلن ﻧـﮕـﺬﺷــــــــــــــــﺖ ﺍﻣـﺎ ﻣـﺎ ﺍﺯﺵ ﮔـﺬﺷــــــــــــــــﺘـﯿـﻢ ... ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﻫـﻢ ﺑـﺪ ﮔـﺬﺷـﺖ ... ﺳـﺨــــــــــــــــﺖ ﮔـﺬﺷـﺖ ...ﺑـﺎ ﺩﺭﺩ ﮔـﺬﺷـــــــــــــــــﺖ ... ﯾـﻪ ﺷــــــــــــــــﺒـﺎﯾـﯽ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﯾـﻢ ﺍﻣـﺎ ﺟــــــــــــــــﺰ ﺩﻟـﻤـﻮﻥ ﻫـﯿـﭻ ﮐــــــــــــــــﺲﺻــــــــــــــــﺪﺍﻣـﻮﻧـﻮ ﻧـﺸــــــــــــــــﻨـﯿـﺪ ... ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﻫـﻤـﻪ ﭼــــــــــــــــﯽ ﺑـﻮﺩ ﺍﻟـﺎ ،ﺍﻭﻧـﯽ ﮐـﻪ ﺑـﺎﯾـﺪ ﻣـﯿـﺒــــــــــــــــﻮﺩ ... ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــﯽ ﻫـﻮﺍ ﻋـﺠـــــــﯿـﺐ ﺩﻭﻧـﻔـﺮﻩ ﺑـﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫـﻤــــــــﻮﻥ ﺷـﺒـﺎ ﻣـﺎ ﺑـﻮﺩﯾـﻤـــــــــﻮ ﺗـﻨـﻬـﺎﯾـــــــــﯿﻤﻮﻥ ... ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾـــــــﯽ ﻧـﻔـﺴـــــــﻤـﻮﻥ ﺑـﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﻫـﻤـــــــﻪ ﺑـﻐــــــــﺾ ... ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾـﯽ ﻧـﻔــــــــﺲ ﮐـﻢ ﺍﻭﺭﺩﯾـﻢ ... ﺍﻣــﺎ ﺩﻭﻭﻡ ﺍﻭﺭﺩﯾــﻢ ... ﯾـﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾــــﯽ ﻓـﻘـــــــﻂ ﺯﻧـﺪﻩ ﺑـﻮﺩﯾـﻢ ... ﺯﻧـﺪﮔـﯽ ﻧـﮑـــــــﺮﺩﯾـﻢ ... ﯾـﻪ ﺷﺒـﺎﯾـﯽ ﺯﻧــﺪﻩ ﻫـﻢ ﻧـﺒـﻮﺩﯾـﻢ ﻓـﻘــــــﻂ ﺑـﻮﺩﯾــــــﻢ ...ﻫـﻤﯿﻦ چیزی نمی خواهم
چیـزے نمیـخـواهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے . . . خسته ام از
بــــعضی وقتــــا مــــجبوری تـــو فضــــای بغضـــــت بــــخندی,
دلـــــت بـــــگیره ولــــی دلـــــگیری نــــکنی,
شــــاکی بشــــی ولــــی شکایـــــت نــــکنی,
گـــــریه کـــنی امــــا نــــذاری اشـــکات پیـــدا بـــشن,
خیلــــی چیــــزارو ببینــــی ولــــی نـــدیـــدش بــــگیری,
خیلــــی حرفــــارو بشنـــــوی ولــــی نــــشنیده بـــگیری,
خیلــــی ها دلتــــو بشـــکنن و تـــو فقـــط ســـکوت کنــــی,
دنیا بد تا کرد با دل بیچاره ی من خاطره ها را بد رقم زد بد کسی را انتخاب کرد برای تنها کردن ندانست من سخت تراز این حرفهایم ندانست حتی اگر نابودم کند جوهر وجودم هنوز زنده است ندانست بر خلاف قیافه و شیوه ی زندگیم قلبم مقاوم است مقاوم تر از ان که با یک اتفاق نابود شود اما وای به روزی که ترک بردارد حتی با چسبی به نام محبت باشد دیگر نمی چسبد
تو ندگی آدم هایی هستند، که مثل قطار شهربازی هستند... ازشون لذت میبرین ولی به جایی نمیرسین...!
خوابم نمیبرد…
به هیچ چیز فکر نمیکنم…
جز “او” و میدانم که خواب است…
و قبل از بسته شدن چشمهایش
به همه چیز فکر کرده است…
جز “من”……!!!
![]()
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش... به بودن چیزی و سپس نبودنش... تنها عادت میکنم... اما فراموش نه!! شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را درحالی که همه میگویند... خوش به حالش!!! چه زود فراموش میکند.! رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم.
کـــــــــــم بــاش از کم بودنت نتــــــــرس اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . . این گدر مرا از رفتنت نترسام قرار نیست تا ابد با هم بمانیم روزی همه رفتنی اند ماندن به پای کسی معرفت می خواهد بلند می گویم:به درک!لیاقت ماندن نداشتی برای خودم می نویسم: برای دلتنگی هایم برای دغدغه هایم برای شانه ای که تکیه گاهم نییست برای دلی که دلتنگم نیست برای دستی که نوازش گر زخم هایم نیست برای دل خودم می نویسم
خودت هم بیایی نمی شود جایی که حالی کردی و رفتی..... دیگر با بودن خودت هم پر نمی شود زیرا تو همان توی قبلی رویاهای من نیستی همیشه وقتی پر از حرفی وقتی بغز می کنی وقتی داغونی وقتی دلت شکسته دقیقا همین وقتا اون قدر حرف داری که فقط می تونی بگی ......................بی خیال........................ ثمره عمر آدمي يك نفس است وآن يك نفس از براي يك همنفس است گر نفسي با نفسي همنفس است آن يك نفس از براي عمري بس است
نمیدونم از چی بگم؟؟!!!
از تنهاییهام.... از بی کسی هام.... از بدبختیهام.... یا از دوست بی وفام.... دلم خیلی گرفته... دیشب با خدا هم دعوا کردم. گفتم خدایا من که اینقد بدبخت و تنها و بیکسم چرا باید زنده باشم؟؟!!! گفتم خدایا وقتی تو دنیای به این بزرگی کسی دوسم نداره چرا زنده باشم؟؟؟ گفتم خدایا تحمل این امتحاناتو دیگه ندارم!!! خسته شدم از این همه امتحان!!! من به مردودی رضایت میدم و خلاصم کن... گفتم خدایا منو بکش و راحتم کن... بهم نگید کفر نگم!! به خدا خسته ام.... به خدا خسته ام از همه چیز... دلم میخواد یه شب که خوابیدم فردا صبح بیدار نشم... خدایا خسته ام.... .فقط مردها غیرت ندارند باور کن زنها هم رگ غیرتی دارند که اگر گل کند تمام مردانگیت زیر سوال میرود .... . . . . . . .
گاهي فقط بوي يك عطـــ ــــر ، |