از سر بی کسی و شاید از سر..........نمی دانم فقط می نویسم نوشتن الامم می دهد و این حرف ها می دانم که برایتان خنده دار است ولی این ها برای من زخم هایی است که مرحمش پیدا شدنی نیست امروز حالم خوب نیست و تنها کسی که به دادم رسیده این وبلاگ و دلنوشته هایم است دلنوشته هایی که قلبم با جوهر تنهایی نوشته است نه این که کسی را نداشته باشم نه خیلی ادم ها دوروبرم هستند اما هیچ کدام نمی دانند چه می گویم حرف هایم را درک نمی کنند وای خدای من چرا دارم این ها را می نویسم در حالی که حتی یک نفر هم نیست بخواند و بگوید دردت چیست خلاسه ببخشید